نوجوانان و جوانان گمشدهها و کمبودهای عاطفی خود را در بازیهای پرهیجان و بی محتوای رایانه ای، موسیقی های مبتذل غربی و فضای پرخطر و مجازی اینترنت جست و جو می کنند؛ آنها در یک گمان واهی بر این باوراند که کامپیوتر و اینترنت دروازه ورودشان به دنیای اطراف است.
دغدغه هر پدر و مادری داشتن فرزند یا فرزندانی سالم و تندرست است. والدین بیش از هر چیز نگران خورد و خوراک، پوشاک، درس و مشق بچهها هستند و برای برآورده کردن این نیازها است که شب و روز تلاش می کنند و لحظهای آرام و قرار ندارند، اما آیا هیچ با خود اندیشیدهاید که دلبندانمان علاوه بر غذای جسم به غذای روح و روان هم احتیاج دارند که اگر چنانچه این غذا در فضای گرم و صمیمی و در محیط خانواده برایشان فراهم نشود خود را برای تهیه این غذاها به هر در و دیواری میزنند یا با هر طناب پوسیدهای به قعر چاه میروند و آینده خود را تباه میسازند.
امروزه با گسترش وسائل ارتباط جمعی متأسفانه نوجوانان و جوانان گمشدهها و کمبودهای عاطفی خود را در بازیهای پرهیجان و بی محتوای رایانه ای، موسیقی های مبتذل غربی و فضای پرخطر و مجازی اینترنت جست و جو می کنند. آنها در یک گمان واهی بر این باوراند که کامپیوتر و اینترنت دروازه ورودشان به دنیای اطراف است و ما به عنوان والدین اگر لحظه ای، فقط لحظه ای غفلت کنیم فرزندان خود را غرق در خطر می بینیم و اگر مدیریتی صحیح و نظارتی دقیق بر کارها و رفتار آنها نداشته باشیم نوجوانان مان همچون ماهی از دست مان سر می خورند و در دریای پرتلاطم امواج ماهواره و اینترنت غرق می شوند. آن موقع است که رهایی آنها از این دام ها کاری بس دشوار خواهد بود.
رایانه، اعتیاد جدید قرن
امروزه دنیای رایانه هویت یابی و هویت جویی نسل جوان را تا جایی در ابعاد فکری و اخلاقی تحت تأثیر قرار داده که آسیب های اجتماعی رابطه تنگاتنگ با مقوله فناوری اطلاعات، انفجار اطلاعات و جهانی شدن پیدا کرده است.
“رضا نباتی”، کارشناس فرهنگی در گفت وگویی با بیان این موضوع که رایانه موجب بروز پدیده جدید “اعتیاد نو و مدرن” و افزایش آسیبهای اجتماعی شده است، خاطرنشان می کند: «استفاده خارج از حد متعارف از اینترنت باعث وابستگی شدید روانی و فکری کاربر می شود. به طوری که بعضی از کاربران به یک فضای غیرواقعی پناه برده و در آن زندگی می کنند. در این میان سودجویان نیز از طریق اینترنت به راحتی کالاهایشان را تبلیغ می کنند، خبرهای دروغین و پیام های مورد نظرشان را برای جوامع میفرستند، ابهت فرهنگی و دینی خانوادهها را میشکنند و زمینههای آشفتگی هویت را برای نوجوانان فراهم میکنند.»
این کارشناس تأکید میکند: «آنان در این بین با کوچکترین غفلت و ناآگاهی والدین، راه را برای انواع انحرافات و آسیب های اخلاقی، فرهنگی فرزندان جامعه باز کرده و موجب سقوط آنان از درجات بلند معنویت خواهند شد.»
وی در خصوص راهکارهای برخورد با این مشکلات و مناسب ترین برخورد والدین با نوجوانان و جوانان با شروع تعریفی از آسیب، میگوید: «عواملی که موجب دور شدن فعالیتهای اجتماعی نوجوانان از مسیر تربیت و حضور در رفتارهایی که میتواند به او در پیدا کردن مسیری مناسب صدمه بزند، آسیب نامیده می شود. همچنین آسیبهای نوپدید هم آسیبهایی هستند که از ارتباط نوجوانان با ابزار و تکنولوژیهای جدید ممکن است برای او پیش آید و مسیر تحصیل، تربیت و آینده او را از جهت اصلی دور کند. بنابراین یکی از راههای پیشگیری از بروز این گونه آسیبها در نوجوانان توجه ویژه به تربیت و تقویت مسائل دینی و مذهبی آنها از سوی مسئولان آموزشی و تربیتی و مخصوصاً خانوادهها است. ضمن این که نقش مدیریتی والدین را هم در نحوه استفاده صحیح از این ابزار نباید نادیده گرفت.»
نباتی با اشاره به این که خودباوری ضعیف در نوجوانان و عدم توجه به نیازهای عاطفی و احساسی در سنین بلوغ از سوی خانواده زمینه گرایش آنها را به سوی اعتیاد فراهم میکند، میگوید: «اگر اولیا و مربیان آموزشی این اجازه را به نوجوان بدهند که هر کدام با توانمندی هایی که دارند به موقعیتهای مناسب و صحیحی دست یابند و این احساس “من می توانم خوب باشم” را در خود ببینند، اعتماد به نفس و باور جوان و نوجوان از خودش در سطح بسیار خوبی قرار میگیرد و اگر نوجوانی خود را باور داشته باشد و ارزش خاصی برای خود قائل باشد کمتر تحت تأثیر دیگران، عوامل بیرونی و فضای مجازی قرار میگیرد.»
جوانی، دنیایی سرشار از تحرک
دنیای جوانی و نوجوانی، دنیای هیجان و تحرک، شور و نشاط و شادی است. امروزه در برخی از خانوادهها این هیجانات و تحرکات با شنیدن موسیقیهای غربی از طریق ماهواره و سی دی، تخلیه میشود. البته موسیقی به خودی خود آسیبزا نیست، اما وقتی موسیقی با چاشنی زیرزمینی و آهنگهای غربی مثل رپ، متال و… همراه شود، آن وقت است که باید گفت خطری جدی خانوادهها را تهدید میکند؛ چرا که گرایش نوجوانان به موسیقیهای مبتذل زمینه ورود آنها را به انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد و گرفتار شدن در دامهای مصیبت بار را فراهم میسازد.
حال این که چگونه موسیقی به عنوان یکی از ابزارها باعث اعتیاد در نوجوانان و جوانان میشود، سؤالی است که حسین سیرانی، روان شناس و مدرس دورههای مهارتهای زندگی به آن پاسخ میدهد. وی در گفت وگویی با اشاره به اینکه افراد در موقعیتهای متفاوت واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند، میگوید: «هر وقت تعادل جسمی، روانی و اجتماعی نوجوانان در برابر موقعیتها به هم بریزد، آسیب شروع میشود. گوش انسان و حس شنوایی او یکی از حواسی است که اگر تعادل آن از بین رود، آسیبی جدی متوجه فرد میشود. مقدار صدایی که قرار است هر کس بشنود میتواند به او آرامش دهد یا این که آسیب ایجاد کند و اگر در این بین سیستم عصبی هوشمند خود را به خوبی بشناسیم و کارایی آن را بدانیم، قطعاً کمتر دچار آسیب های متعدد می شویم.»
این روان شناس با بیان این که به طور متوسط میلیاردها سلول عصبی هوشمند در بدن و مغز انسان ها وجود دارند، می گوید: «این سلولهای عصبی هوشمند وظایف متعددی را برعهده دارند که از جمله انتقال پیامهای عصبی به سیستم عصبی خودکار یا مغز می باشد که به طور طبیعی یک سرعت زمانی خاص برای انتقال این پیامها در نظر گرفته شده است، چنانچه این زمان کاهش یا افزایش یابد، سیستم عصبی دچار اختلال میشود و فرد برای رفع این اختلال نیاز به کمکهای حمایتی دارد که گاهی محرک بیشتر یکی از آنها میباشد که این محرک میتواند موسیقی باشد.»
سیرانی می گوید: «گوش انسان به طور طبیعی با شنیدن صدای طبیعت آرامش پیدا میکند، اما با شنیدن موسیقی هایی که صدای آنها از حد طبیعی خارج هستند همچون موسیقی زیرزمینی که به سبک متال، هوی و رپ تولید میشوند، باعث میشود سرعت طبیعی درک صوتی از حد طبیعی خارج شده و شدت پیدا کند بر همین اساس است وقتی فرد به موسیقی تند گوش می دهد احساس هیجان و نشاط پیدا میکند، این نشاط بیش از حد فقط برای مدت کوتاهی در وی هیجان دارد و بعد از تکرار سلولهای عصبی از دریافت و انتقال این پیامهای زیاد و سریع خسته میشوند و حالت عصبی و پرخاشگری را به طور ناخودآگاه در فرد ایجاد میکنند و به اصطلاح فرد جرقهای میشود و از کوره درمیرود. در ادامه فرد جرقهای شده مدام خستهتر میشود و واکنشهای هیجانی یا خوشحالی دیگر از خود نشان نمیدهد و به مرور زمان برای درس خواندن و انجام کارهای روزمره نیز به مشکل برخورده و با کم حوصلگی و عدم تمرکز بر روی کارها مواجه میشود که شایعترین آنها “پرش افکار” است.»
این مدرس میگوید: «در این زمان است که فرد برای ادامه فعالیتهای خود کما فی السابق به محرک دیگری روی میآورد تا بتواند به حالت نرمال گذشته برگردد. در این موقع است که نیاز به دوپینگ کردن پیدا میکند. چنانچه برای این شارژ شدن در محیطی قرار داشته باشد که این شرایط به آسانی برای او فراهم شود، به راحتی از آن استفاده خواهد کرد. در غیر این صورت با راهنمایی و کمک دوستان درصدد راه چارهای برمی آید و از همین جاست که پای او به جاده خطرناک اعتیاد باز میشود.»
این روانشناس خاطرنشان میکند: «یک نوجوان یا جوان با یک بار مصرف مواد مخدر معتاد نمیشود، بلکه در وهله اول او نشاط بیشتری نیز می یابد، در مرحله بعد جمع گراتر میشود و به قول معروف سرحال میشود، و شاید حوصلهاش هم برای انجام کارها بیشتر شود، اما این آغاز راه اعتیاد است، چون تا زمانی که اثر ماده در بدن فرد وجود دارد او قدرت و توانایی دارد و این روند آرام آرام کاهش مییابد تا جایی که او همان آدم قبلی نیازمند به محرک میشود.»
وی می گوید: «با توجه به این که فرد، تجربه خوشایندی را کسب کرده دوباره سراغ همان عمل می رود تا انرژی مضاعفی بگیرد و چون سرعت حرکت سلول های عصبی انتقال پیام به صورت مصنوعی افزایش یافته است، این دفعه تداوم آن شور و نشاط کم تر از دفعه قبل است و این چنین است که فرد آرام آرام برای تأمین انرژی مورد نیاز خود دز ماده را بالا برده و این چرخه آن قدر تکرار می شود تا فرد به مواد مخدر معتاد می گردد.»
سیرانی اضافه میکند: «موسیقی مخرب غربی به گونهای فرد را به هیجان میرساند که درنهایت به سمت مواد مخدر سوق داده شود و افکار و عقاید مورد نیاز استعمارگران را از فرد معتاد به دست آورند.»
وی با اشاره به استفاده بی رویه نوجوانان و جوانان از هندزفری برای گوش کردن آهنگها و موسیقیهای تند به آلودگی صوتی بیش از حد آنها اشاره میکند و میگوید: «ضرب آهنگ و دسیبل این موسیقیها چندین برابر شدیدتر از صدای بوق ماشین، موتور و آلودگی صوتی موجود در کوچه و خیابان است که به طور غیرمستقیم به گوش میرسد و متأسفانه الآن گوش کردن آهنگ از طریق این گوشیها بسیار رایج شده است. خانوادهها باید از هر حیث متوجه سلامت جسم و روان فرزندان خود باشند، تا خدای ناکرده در دام اعتیاد از طریق موسیقیهای زیرزمینی، گرفتار نشوند؛ چرا که گسترش این فرهنگ موسیقی در جوامع جهان سوم و رو به توسعه به شدت در حال افزایش است. مخصوصا دشمنان داخلی و خارجی از طریق دشمنی خاموش به کشورهایی که از منابع ثروت زیاد ملی، معدنی و انسانی برخوردارند (مثل ایران) هجوم میآورند و آنها را سخت تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین مسئولان فرهنگی و مربیان تربیتی باید موسیقی های اصیل ایرانی و آهنگ های مجاز را به شکلی در اختیار نوجوانان و جوانان قرار دهند که مورد پسند آنها قرار گیرد تا راه ورود موسیقی های زیرزمینی بسته شود.»
سیرانی با اشاره به این که در نوجوانان باید علامت سؤال ایجاد کرد و آزادی تصمیم گیری به آنها داد، میگوید: «نوجوانانی که ما فکر می کنیم از اعتقادات دینی و اصول ریشه ای خانواده دور هستند، در واقع این گونه نیستند، بلکه آن ها دنبال نگاه متفاوت اند و بهتر است این نگاه متفاوت به آن ها عرضه شود، آن موقع چیزی در جامعه و بین نسل ها اتفاق می افتد به نام “همدلی” که ما را به سمت بهداشت روانی، جسمی و اخلاقی در جامعه پیش می برد. هیچ انسانی نمی خواهد به خودش آسیب رساند، مگر این که ناآگاه باشد، بنابراین از خانواده ها و جوانان می خواهیم به سمت واژه همدلی پیش روند.»
موسیقی های کفرآمیز شیطانی
سیرانی درخصوص مضامین و متن اشعار موسیقی های زیرزمینی توضیحاتی می گوید: «متن اشعار موسیقی های زیرزمینی غربی کلماتی کاملا کفرآمیز، شیطانی و تحریک آمیز است که سلسله اعصاب و هورمون های جنسی را سخت تحت تأثیر قرار می دهد و متأسفانه به شکلی بسیار هنرمندانه طراحی شده اند که روی ناخودآگاه انسان تأثیر می گذارد و رفتار فرد را تحت اختیار خود درمی آورد.»
شب نشینی های جوانان ممنوع!
یکی از آسیب هایی که جوانان و نوجوانان را تهدید می کند اعتیاد به الکل و مواد مخدر است که اکثرا در شب نشینی ها اتفاق می افتد.
دکتر حمید جمشیدیان، روان شناس با اشاره به این که اکثر آسیب ها از دوره نوجوانی و جوانی در جمع و گروه همسالان رخ می دهد، میگوید: «متأسفانه به دلیل این که زمینه های گرایش نوجوانان و جوانان به سمت این مواد از سوی رسانه ها، مسئولان و مربیان آموزشی به صورت مستقیم برای آن ها تفهیم و بازگو نشده است و نوجوانان در این گونه موارد با نقصان جدی روبه رو هستند، خیلی راحت در دام اعتیاد گرفتار می شوند.»
دکتر جمشیدیان همچنین به نقش کم رنگ خانواده ها در جلوگیری از حضور فرزندان خود در جمع دوستان کم تجربه و کم سن و سال اشاره می کند و می گوید: «خانواده ها در جلوگیری از ورود بچه ها به وادی اعتیاد خیلی نقش دارند، اما به نظر می رسد آن ها از این خطری که جامعه و فرزندان شان را تهدید می کند، خیلی آگاه نیستند و به واسطه مشغله زیاد کاری و نگرانی های معیشتی و شاید به دلیل عدم توانایی در برقراری ارتباط خوب با فرزندان، وظیفه اصلی خود را تا حدودی فراموش کرده اند و نمی توانند به خوبی ایفای نقش تربیتی کنند.»
این روان شناس به نقش فراموش شده و کم رنگ مسئولان آموزشی هم اشاره می کند و می گوید: «بچه ها از ۲۰ درصد هوش منطقی (آی کیو) و ۸۰ درصد هوش عاطفی (ای کیو) برخوردار هستند و متأسفانه اکثر مسئولان و مربیان مدارس به هوش منطقی دانش آموزان توجه دارند و از اعتماد به نفس دادن به بچه ها و ترسیم چشم انداز آینده آنها غفلت می ورزند. اگر خانواده ها و مربیان مدارس به هوش عاطفی نوجوانان و جوانان توجه ویژه ای داشته باشند و تمام هم و غم خود را صرف آموزش دروس نکنند و آنها را از نظر عاطفی غنی سازند فرزندان را به طور طبیعی به سوی یادگیری سوق می دهند.»
دکتر جمشیدیان می گوید: «اولویت های آموزشی باید تغییر کند و خلأهای احساسی و عاطفی بین نوجوان و خانواده و مدرسه پر گردد، چنانچه به نیازهای عاطفی یک دانش آموز توجه شود، به اعتماد نفس دادن به او کمک می شود و نوجوانی که از یک اعتماد به نفس و شناخت واقعی نسبت به محیط پیرامون خود برخوردار باشد، به هیجانات و لذت های زودگذر دل خوش نمی کند و حتی درصدد یک بار امتحان کردن هم برنمی آید. چون می داند هیجان و تجربه اول بسیار خطرناک است.»