تولد تا مرگ محمد
حسن فرزند علی و فاطمه دختر محمد در ۱۵ رمضان (ماه تولد مورد اختلاف است[۱]) سال سوم هجری قمری در مدینه بدنیا آمد. نام او حسن به معنای خوب و نیکو است در بعضی مدارک ذکر شده نام او از ریشه عبری شبر است.[۲][نیازمند منبع] علی مایل بود که پیامبر خود نام نوزاد را انتخاب کند و محمد اسم حسن را بر او گذاشت.[۱] محمد به خاطر تولد حسن، گوسفندی قربانی نمود و گوشتش را میان فقرا تقسیم نمود. همچنین در هنگام تولد حسن و حسین، موهای سرش را تراشید و معادل وزن موی او را نقره گرفت و آنرا بین مستمندان صدقه داد.[۳] کنیه او ابومحمد است و او را با القابی چون مجتبی، تقی، زکی، سید، سبط، سبط اکبر میخوانند. لقب مجتبی که توسط طرفدارانش به وی اطلاق میشود، اشاره به بخشندگی وی دارد.
دانشنامه اسلام مینویسد با اینکه حسن تنها ۷ سال اول عمرش را با پدربزرگش محمد گذراند، اما بعضی از سخنان و اعمال وی را بعدها به یاد داشت. مثل نمازهایی که محمد به وی تعلیم داد[۳] و لحظهای که محمد خرمای صدقهای که حسن بر دهان گذاشته بود را از دهانش درآورد و به انبار اموال صدقه بازگرداند.[۱]زیرا محمد خوردن اموال صدقه را برای خانوادهاش ناخوشایند میداشت.[۳] اکثر روایات، حتی روایات موجود در کتب اهل سنت، نشان دهندهٔ علاقه محمد به نوهاش است. نه تنها سخنانش، بلکه داستانهایی جالب نیز حاکی از این دوست داشتن است.[۱] محمد حسن را بر پشتش و زانوانش قرار میداد و نافش را میبوسید.[۳] روزی محمد بر منبر در حال صحبت با مردم بود و ناگاه دید که حسن به علت لغزش روی لباسش بر زمین افتاد، با دیدن این موضوع، محمد از منبر پایین آمد و حسن را برگرفت. سپس محمد به مردم گفت که فرزندان و اموال محک و آزمایشی (فتنه) برای آنها هستند. نمونهای دیگر را میتوان از لحظهای نام برد که حسن از دوش پدربزرگش در حالی که در سجده نماز بود بالا رفت و محمد اجازه داد که حسن بر دوشش بماند. از این گذشته برای اثبات علاقه محمد به نوههایش، شیعیان از حدیثی نام میبرند که محمد در آن حسن و حسین را سرور جوانان اهل بهشت مینامد. با این حال مروان بن حکم بر سر صحت این حدیث بحث و مجادله داشت.[۱] حسن در روایات شبیه ترین کس از لحاظ چهره به محمد دانسته شدهاست.[۳] از همهٔ اینها مهمتر، (به گفته شیعیان) میتوان به زمانی اشاره کرد که محمد، علی و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خود گرفت و آنها را اهل بیت نامیده و بیان داشت که اینها از هر گونه گناه و آلودگی پاک هستند.[۱]
کودکی تا خلافت
حسن، هفت سال اول زندگی خود را با پدربزرگش محمد گذراند. تا قبل از کشته شدن عثمان بن عفان در سال ۶۵۶ میلادی، حسن از لحاظ سیاسی غیر فعال بود. پس از به خلافت رسیدن پدرش علی و شروع جنگهای داخلی، او از طرف علی به کوفه فرستاده شد تا از بیعت مردم کوفه با حکومتعلی اطمینان حاصل کرده و در صورت امکان، سپاهی از مردم آن شهر را برای حمایت لشکریان علی در جنگ جمل فراهم آورد. او همچنین پدرش را درجنگ صفین یاری کرد. پس از کشته شدن علی در سال ۶۶۱، با وجود آن که علی جانشینی برای خود انتخاب نکرده بود، تعداد زیادی از پیروانش با حسن بیعت کردند. حسن در هنگام انتصابش به عنوان خلیفه، به خویشاوندی خود با پیامبر مسلمانان اشاره و تاکید کرد.[۴]
ابن اسفندیار روایت میکند که حسن در زمان خلافت عمر به همراه عبدالله بن عمر و لشکری از کوفیان، در لشکر کشی به سمت آمل در طبرستان حضور داشتهاست. ویلفرد مادلونگ بر این باور است که علی احتمالاً میخواسته که حسن را در سن جوانی با امورات جنگی آشنا کند و به تجربیات جنگی اش بیفزاید. در زمان عثمان گفته میشود که در قضیه اجرای حد شرعی بر روی ولید بن عقبه به علت شرب خمر، وقتی علی به حسن گفت که زدن ۴۰ ضربه شلاق را بر عهده بگیرد، حسن نپذیرفت. علی حسن را سرزنش کرده و این کار را به برادر زادهاش، عبدالله بن جعفر سپرد. حسن به همراه فرزندان دیگر صحابیون نامدار محمد، مانند عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر، در هنگام محاصره عثمان، در دفاع از وی شرکت داشتهاست. به فرمان عثمان، حسن در روز آخر محاصره، شمشیر و ابزار آلات جنگی را کنار گذاشت. بر طبق بلاذری، حسن در این جریان، اندکی زخمی گردید. حسن مکرراً از پدرش علی، به خاطر اینکه بیشتر از اینها، در دفاع از عثمان مشارکت نداشته، انتقاد میکرد.[۳]
ویلفرد مادلونگ مینویسد ظاهراً حسن مخالف سیاستهای علی درجنگیدن با مخالفان بودهاست، چرا که حسن معتقد بود که این جنگها باعث بروز تفرقه در امت اسلامی میگردد. در هنگام عزیمت علی از مدینه به سمت بصره (قبل از وقوع جنگ جمل) علی در جایی توقف کرد و با قریشیان مکی بصره دیدار کرد. بلاذری مینویسد که حسن در آنجا با التماس و زاری از پدرش علی خواست که دست از جنگ بکشد تا امت اسلامی بر خلافتش متفقالقول شوند. اما علی به توصیه حسن توجهی نکرد. در منزلگاه بعدی به نام فید، علی، حسن را به همراه عمار بن یاسر به کوفه فرستاد تا از آنجا حامی جلب کند. حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم کند و آنان را به ذی قار آورد و به علی ملحق کرد. حسن در جنگهای جمل و صفین (به طور کمرنگی) حضور داشتهاست.[۳] رسول جعفریان با اشاره به این نکات که حسن نماینده علی در جنگ جمل برای تحریک مردم کوفه و آوردن آنها به صحنه جنگ بود، در صفین مردم را بر ضد سپاه قاسطین بر میانگیخت و نامه حسن در ابتدای خلافت به معاویه که در آن بر حق خاندان نبوی بر خلافت تأکید شده بود نتیجه میگیرد که ادعای مخالفت حسن با سیاستهای علی درست نیست.[۵]
در ۱۰ جمادیالاول ۳۹ هجری/ ۲ نوامبر ۶۵۸ میلادی، علی، حسن را وصی خود (بعد از مرگ حسن، حسین وصی میشد) در املاک وقفی اش کرد.[۳]
انتصاب به خلافت
علی خود شخصاً جانشینی برای خودش تعیین نکرده بود.[۱] اما ویلفرد مادلونگ معتقد است این که علی رسماً حسن را جانشین خود ننمود، نمیتواند دلیلی بر این باشد که اصلاً میلی به این موضوع نداشت.[۳] بعد از مرگ علی، عبیدالله بن عباس مردم را به بیعت با حسن فرا خواند. حسن سخنرانی ای کرد و در آن از شایستگی پدر و خاندانش و ارتباط صمیمی خود با محمد یاد کرد. قیس بن سعد عباده اولین کسی بود که با وی بیعت کرد. او در هنگام بیعت علاوه بر شروط کتاب خدا و سنت محمد شرط جنگ با محلون (کسانی که حرام خدا را حلال میکنند) را نیز اضافه کرد که حسن گفت که این شرط در دو شرط قبلی وجود دارد. از بیعت کنندگان تعهد گرفته شد که با هر که با حسن جنگ میکند جنگیده و با کسی که با وی به صلح باشد، صلح کنند که این شرط آنان را در بهت فرو برد که آیا حسن از این شرط قصد دارد که با معاویه صلح کند؟[۱]
حسن میتوانست روی ۴۰۰۰۰ مرد جنگی که از دوران علی به وی وفادار بودند حساب کند. وفاداری آنان یا به دلیل سرسخت بودن بر روی عقایدشان یا به دلیل ترس از مجازات معاویه میتوانست باشد. البته معاویه سیاست امان دادن به کسانی که از وی چنین درخواستی را میکردند در پیش گرفته بود و این روش را در هنگامی که وارد عراق شد نیز ادامه داد.[۱]
دانشنامه اسلام مینویسد در روایات در مورد تمام جزئیات درگیریهای بین حسن و معاویه صحبت نشده اما مشخص است که معاویه چه از طریق مکاتبه و چه از طریق سخنرانی، خلافت حسن را به رسمیت نمیشناخت و شروع به فراخوانی نیروهای جنگی از شام و فلسطین و شرق اردن نمود. در آغاز نامههایی جدال آمیزدر مورد حضور جاسوسان معاویه در کوفه و بصره بین حسن و معاویه و عبیدالله (برخی منابع عبدالله) بن عباس و معاویه رد و بدل گردید. بر طبق ابوالفرج اصفهانی پیش کشیدن موضوعات زمان علی به این مکاتبهها دامن میزد.[۱]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا مینویسد پس از دو ماه عدم فعالیت، حسن نامهای به معاویه نوشت و او را به بیعت با خود فراخواند و به وی یادآوری نمود که به علت اینکه نوه محمد است، استحقاق بیشتری از معاویه به این عنوان دارد. معاویه که از خلق و خوی صلح جوی حسن آگاه بود، پاسخی مودبانه به وی داد که جایگاه اهل بیت محمد را میشناسد اما به علت تجربه بیشتر در حکومت داری، خود را بیشتر مستحق خلافت میداند. او از حسن خواست که حکومت داری را به وی بسپارد و پس از مرگش، قول میدهد که حکومت را به حسن بسپارد. او به حسن پیشنهاد داد که خزانه عراق و مالیات هر مکانی از عراق را که میخواهد مال حسن باشد و با حسن در امورات حکومتی مشاوره کند.[۳]
وقتی حسن پاسخی به وی نداد، معاویه نامهای تهدید آمیزتری به وی نوشت شروع به تجهیز قشون کرد.[۳] وقتی میل به جنگیدن معاویه (با پیش روی لشکریانش تا موصل و احتمالاً در عین حال مذاکره بر سر صلح با حسن) بر همه آشکار گردید، حسن شروع به تجهیز قشون کرد. در ابتدا یارانش از فراخوانش سرباز زدند که عدی بن حاتم آنان را مجبور به اطاعت نمود تا تجهیز قشون کنند. برای جلوگیری از پیش رویهای معاویه، حسن ۱۲۰۰۰ مرد جنگی را به سرکردگی عبیدالله بن عباس فرستاد و به وی دستور داد که با قیس بن سعد و سعید بن قیس همدانی مشاوره کند. لارا وسیا وگلیری با استناد به طبری بر این باور است احتمالاً حسن میخواسته که قیس بن سعد را در کنار خود باقی نگذارد چرا که قیس از سرسختان درجنگیدن با معاویه بود حال آنکه حسن تمایل به صلح با معاویه داشت.[۱] ویلفرد مادلونگ معتقد است که انتخاب عبیدالله بن عباس که در زمان علی، استان تحت حکومتش یمن را بدون جنگ تسلیم دشمن کرد و علی وی را مواخذه کرد، بیانگر این است که حسن میخواسته به نتیجهای صلح آمیز برسد.[۳]
دو یا سه ماه پس از خلافت، پیش رویهای حسن نیز شروع گردید و به ساباط مدائن رسید. در آنجا وی دستور توقف داد و سخنرانی ای که کرد باعث بروز شورش در لشکریانش گردید. وی بیان داشت که هیچ میلی به بروز کینه و دشمنی بین مسلمانان نداشته و صلحی که یارانش آن را رد کردند بهتر از چند دستگیهای فعلی است. سربازانش گمان بردند که وی قصد صلح با معاویه دارد و شک قبلیشان از روی سخنان چند پهلویی که قبلاً حسن بیان داشته بود و سرعت کم پیش روی اش تشدید گردید و گروهی که به شدت حامی سیاستهای علی بودند، طی یک عمل خشونت آمیز به خیمه حسن هجوم برده و آن را غارت کرده و قالی اش را زیر پایش بیرون کشیدند.[۱] ابن جاعل ازدی، ردای حسن را از دوشش کشید و حسن بدون ردا و در حالی که شمشیرش در غلاف به کمرش بسته شده، رها گردید.[۳] بود حسن از طرفدارانش از قبایل همدان و ربیعه استغاثه کرد و از آنجا جان سالم به در برد. در مظلم ساباط، یکی از خوارج به نام جراح بن سنان اسدی در حالی که فریاد میکشید که تو همانند پدرت علی کافر شدهای، با خنجری به حسن حمله برد و رانش را زخمی کرد که از آن خون بسیاری رفت[۱] و جراح بن سنان توسط یکی از یاران حسن کشته شد.[۳]حسن را به مدائن برده و در خانه والی آنجا سعد بن مسعود ثقفی[۳] درمان نمودند. بعد از آن اخبار حمله به حسن به طور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن هزیمت شدند. معاویه تا اخنونیه پیش روی نمود و در آنجا با لشکریان عبیدالله بن عباس که در آنجا خیمه زده بودند روبرو شد و بابهای مذاکره که قبلاً با وجود مخالفتهای حسین باز شده بود به نتیجه نهایی رسید. لشکریان حسن میلی به جنگ نداشتند و روز به روز مردم عراق بیشتر به معاویه میگرویدند.[۱]
سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه
- توضیحات
- این الگو بر مبنای اندیشه شیعه میباشد.
- دوره امامت علی بن ابیطالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شدهاست.
- آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
- دوره امامت حجت بن حسن از لحظه درگذشت امام پیشین خود آغاز شده است و چون به عقیده شیعیان دوازده امامی وی زنده است و از نظرها پنهان میباشد، لذا امامت حجت بن حسن تا زمان ظهور وی و پیرو آن تا روز قیامت ادامه دارد.
(۱) علی المرتضی ۶۳۲ تا ۶۶۱ (۲۹ سال) (۲) حسن المجتبی ۶۶۱ تا ۶۷۰ (۹ سال) (۳) حسین الشهید ۶۷۰ تا ۶۸۰ (۱۰ سال) (۴) علی السجاد ۶۸۰ تا ۷۱۲ (۳۲ سال) (۵) محمد الباقر ۷۱۲ تا ۷۳۲ (۲۰ سال) (۶)جعفر الصادق ۷۳۲ تا ۷۶۵ (۳۳ سال) (۷) موسی الکاظم ۷۶۵ تا ۷۹۹ (۳۴ سال) (۸) علی الرضا ۷۹۹ تا ۸۱۷ (۱۸ سال) (۹) محمد التقی ۸۱۷ تا ۸۳۵ (۱۸ سال) (۱۰) علی النقی ۸۳۵ تا ۸۶۸ (۳۳ سال) (۱۱) حسن العسکری ۸۶۷ تا ۸۷۴ (۷ سال) (۱۲) محمد المهدی از ۸۷۴ تا زمان حال (تاکنون ۱۱۴۰ سال)
صلح
صلح حسن و معاویه به واقعه صلح میان حسن بن علی و معاویه بن ابوسفیان اطلاق میشود که از جنگ بین کوفیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن خلافت به شروطی از حسن به معاویه منتقل گردید. این واقعه در ۱۱ ربیعالثانی ۴۱ هجری/ اوت ۶۶۱ میلادی پس از ۷ ماه حکومت حسن بود.[۳]
معاویه در اخنونیه توقف کرد و با حسن مذاکره نمود. سپس به عبیدالله بن عباس گفت که حسن تقاضای صلح از وی نمودهاست. اما عبیدالله این را باور نکرد. سپس با عبیدالله در خلوت مذاکره نمود و به عبیدالله گفت که اگر به وی بپیوندد، یک میلیون درهم پاداش خواهد گرفت. عبیدالله این را پذیرفت ولی موضوع را از سربازان سپاه حسن مخفی نمود. این شکست باعث بروز اختلاف در سران سپاه حسن گردید. ۸۰۰۰ تن صلح را پذیرفتند.[۱] به دنبال جدایی ابن عبّاس از سپاه حسن، قیس ابن سعد، فرمان سپاه را بر عهده گرفت و جلوی سپاه شام ایستاد.[۳] ۴۰۰۰ تن از قیس بن سعد عباده حمایت کردند که میگفت یا از امام گمراه (معاویه) تبعیت کنید یا حرف من که امام نیستم را اطاعت کنید. (این سخن معانی گوناگون دارد). به نظر میرسد این ۴۰۰۰ تن بر آن بودند که بجنگند اما سرانجام قیس صلح را پذیرفت. معاویه از مسکن به سمت کوفه رفته و حسن نیز به وی پیوست و در مسجد رسماً اعلام کرد که از خلافت کناره گیری کردهاست.[۱]
بعد از متارکه جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و در مراسم تسلیم خلافت به معاویه، معاویه از حسن خواست که برخیزد و از وی عذرخواهی کند. اما حسن نپذیرفت و گفت که وی و حسین تنها نوههای محمد هستند و با وجود اینکه حق خلافت متعلق به وی بوده، اما معاویه در این مورد با وی به جنگ پرداخته و حسن تنها به خاطر علاقه به امت اسلامی و جلوگیری از خون ریزی، خلافت را به وی واگذاردهاست. معاویه نیز در سخنرانی اش تمامی عهدههای نهاده شده را (که تنها به منظور خاموش کردن مقطعی جنگ و راضی کردن مخالفان بود) انکار کرد. مادلونگ مینویسد معاویه به دنبال خون خواهی از عثمان بوده و سه روز به مردم فرصت داد تا با وی بیعت کنند و در غیر این صورت بخشیده نخواهند شد.[۳]
در منابع، شرایط صلح حسن، به صورت ضد و نقیض بیان شدهاست. بعضی روایات حاکی از آن هستند که معاویه کاغذ سفیدی برای حسن فرستاد که شروط را در آن بنویسد و حسن بعدها افسوس میخورد که چرا بیشتر درخواست نکرده بود. قرار شد که سالانه ۱ میلیون درهم به حسن پرداخت گردد و ۵ میلیون درهم از خزانه کوفه و مالیات برخی مناطق ایران مانند اهواز، فسا و دارابگرد به وی تعلق گیرد.[۱] حسن پس از خواندن این نامه گفت که معاویه برای به دست آوردن خلافت خواستهاست به طمع ورزی حسن متوسل شود. حسن در جواب از سفیر خود خواست برای مردم امان بگیرد.[۳]مردم بصره موضوع آخر (مالیات نواحی ایران) را نمیپذیرفتند و آن را متعلق به خود میدانستند. لارا وسیا وگلییری در دانشنامه اسلام بر این باور است که شرایط دیگری نیز در منابع آمده که ممکن است بعدها به خاطر کاهش سرزنشهای وارده بر حسن و القا این مطلب که حسن با این صلح از موضع قبلی اش کناره گیری نکرده، ساخته شده باشد. از این شرایط میتوان به انتقال قدرت از معاویه به حسن پس از مرگ معاویه اشاره کرد. اما تعیین کردن پیشاپیش خلیفه آتی در بین مسلمانان آن زمان جا نیفتاده بود و معلوم بود که معاویه بعدها در مورد قبول این مطلب از سوی جامعه مسلمانان با مشکل مواجه خواهد شد. نامهای از معاویه حاکی از آن است که قرار شد این شرط در آینده اجرا گردد. اما ضمانت محکمی از معاویه نگرفته شد.[۱]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا مینویسد معاویه نامهای سفید امضا برای حسن فرستاد که حسن در آن موارد زیر را افزود:
- معاویه طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و خلفای صالح عمل نماید.
- معاویه نمیتواند برای خود جانشینی انتخاب کند و این کار را باید به شورا واگذار کند.
- برای همگان در هر جایی امنیت وجود خواهد داشت
- معاویه آشکارا یا نهان حسن یا هیچکدام از یاران او را مورد ارعاب قرار نخواهد داد.[۳]
دانشنامه اسلام مینویسد این که معاویه عهد کرد که خلیفهٔ برحقی باشد نمیتوانست دلیلی بر آن باشد که وی از سیاستهای علی تبعیت میکند. قرار شد که دو میلیون درهم (احتمالاً حسن، سهم حسین را هم در نظر گرفته بود) از سوی معاویه پرداخت شده و بنی هاشم بر قبایل دیگر قریش درگرفتن مزایا و عطاها ارجح شمرده شوند.[۱]
صلح حسن همان طور که پیش بینی میشد، واکنشهایی را در میان حامیانش برانگیخت. حجر بن عدی گفت کهای کاش میمرد و صلح کردن حسن را نمیدید. همچنین وی یا یکی دیگر از پیروان، حسن را باعث ذلت مسلمانان دانست. بعضی دیگر گفتند که حسن باید در تصمیمش تجدید نظر کند. شیعیان در سالهای بعد، این مطلب که حسن هیچ گونه تعهدی از معاویه نگرفت که بعد از مرگش خلافت را به وی بسپارد را نمیپذیرفتند. معاویه پس از صلح حسن، اقدامات متعددی در جلوگیری از شورشهای شیعیان انجام داد. به عنوان مثال برخی قبایل شیعی را از کوفه خارج کرده و به جای آنها قبایلی از شام و بصره و بینالنهرین را اسکان داد.[۱]
دانشنامه اسلام مینویسد در منابع عوامل پذیرش صلح توسط حسن، صلح دوستی، بیزاری از سیاست و چنددستگیهای متعاقبش و تمایل به جلوگیری از خون ریزیهای گسترده گزارش شدهاست. اما احتمال دارد که وی به علت نبود نهضت حامیش، صلح را پذیرفته باشد. اگر بپذیریم که علی از روی عادت، هفته به هفته خزانه را خالی میکرد و محتویاتش را بین مردم تقسیم میکرد، بنابراین دولت حسن با مشکلات مالی روبرو بود. علاوه بر آن، علی در سالهای آخر خلافتش با شکستهای پی در پی مواجه شد و این مهم در زمان خلافت حسن تشدید شد. از این رو حسن نمیتوانست به سربازانی تکیه کند که میل چندانی به جنگیدن نداشتند. تبعات بعدی صلح، بر علویان بسیار گران آمد. در بحث و جدلهایی که با آنها میشد، آنها در مورد این مطلب که حسن از حق خودش به عنوان خلیفه کناره گرفته و بنابراین آنها دلیلی برای مخالفت ندارند، پاسخی نداشتند. حدیثی موجود است که مدعی است حسن، در حق خودش به عنوان خلیفه پافشاری نخواهد کرد. این حدیث میگوید محمد گفتهاست که این پسرم حسن حاکمی است که توسط آن خداوند، روزی دو گروه مخالف مسلمان را در کنار هم میآورد.[۱]
سید محمدحسین طباطبایی با اشاره به اینکه حسین ابن علی نیز در دوران حکومت معاویه صلح را بر جنگ برگزید مینویسد: «اگر امام حسن یا امام حسین با معاویه میجنگیدند کشته میشدند و برای اسلام کمترین سودی نمیبخشید و در برابر سیاست حق به جانبی معاویه که خود راصحابی و کاتب وحی و خال المؤ منین معرفی کرده و هر دسیسه را به کار میبرد، تاءثیری نداشت .»[۶]
پس از دست کشیدن از خلافت
پس از دست کشیدن از خلافت، حسن راهی مدینه شد. در بین راه در قادسیه، نامهای از معاویه دریافت نمود که از وی خواسته بود تا در جنگ علیه یکی از خوارج بنام ابن الحنصا الطاعی که به تازگی قیام کرده بود به او کمک کند. حسن پاسخ داد که به این علت از جنگ دست کشیدهاست تا صلح را به میان امت برگرداند و به همین دلیل در جنگ شرکت نخواهد کرد.[۱]
او در مدینه حداقل به ظاهر زندگی آرامیداشت و در امور سیاسی دخالتی نمیکرد. بنوشته لارا وگلیری در دانشنامه اسلام، حسن در مدینه از زنی به زنی دیگر میرفت بطوریکه به او لقب «المِطلاق» (طلاق دهنده) داده بودند. تعداد زنان او را شصت یا هفتاد یا نود نفر و تعداد متعههای او را سیصد تا چهار صد نفر نوشتهاند. البته به نظر نمیرسد کسی وی را به خاطر این موضوع سرزنش کرده باشد.[۱] اما عبدالله بن حسن، نوهٔ حسن، روایت میکند که حسن تنها چهار زن رسمی داشتهاست. (حد تعیین شده در شرع اسلام)[۳]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا این مطلب را تأیید میکند که حسن در دهه آخر زندگی ازدواجها و طلاقهای فراوانی داشت و این مساله بابت لقب مطلاق برای او شده بود. با این حال او مینویسد «داستانها و حکایات در این زمینه به اظهارات مضحکی همچون داشتن هفتاد یا نود همسر و سیصد متعه بسط داده شدهاست». مادلونگ روایت ابن سعد را در این زمینه از همه معتبر تر میداند که مطابق آن حسن ۱۵ پسر و ۹ دختر از شش همسر و سه متعهاش داشت (که اکثراً در کودکی وفات یافتند). مادلونگ همچنین روایتهایی را که در آنها علی در مسجد، کوفیان را از زن دادن به حسن بر حذر میدارد و اینکه علی از این میترسیده که ازدواجها و طلاقهای مکرر حسن باعث بوجود آمدن دشمنی قبایل عرب شود فاقد اعتبار میخواند. زیرا حسن در آن برهه در خانهٔ پدری زندگی میکرد و نمیتوانست بدون اذن و تایید پدر زنی اختیار کند و حسن با این ازدواجها در صدد تحکیم اتحاد خود با پدرش علی بودهاست. حسن کنیه خود (محمد) را به خاطر پسر اول از زن اولش (خوله بنت منظور بن زبان از قبیله فزاره) دارد. پدر خوله رهبر قبیله بود و خوله قبلاً زن محمد بن طلحه بود و این ازدواج بعد از مرگ علی صورت گرفت. به نظر میرسد که حسن قصد داشته که محمد را وصی خود کند، اما با مرگ این پسر و به دنیا آمدن پسری دیگر به نام حسن از خوله، حسن بن علی، این پسر را وصی خود در موقوفات خانوادگی اش کرد. به گفته دانشنامه ایرانیکا، حسن در تعامل با زنان خود، به مانند برخورد با دیگران، بردباری و بزرگواری را بر میگزیدهاست.[۳]
سید محمد مرتضوی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی، با بررسی رجالی روایات شیعه و سنی در زمینه ازدواج و طلاق فراوان آنها را جعل شده در زمان منصور خلیفه عباسی، و بدنبال قیام نوادگان حسن علیه منصور میداند.[۷]
ویلفرد مادلونگ، این که حسن نام دو تن از فرزندانش را محمد نهاده و نام هیچیک را علی ننهاده، دلیلی بر شباهت به محمد پدربزرگش و پیروی از سیاستهای او میداند. حسن در انجام واجبات شرعی بسیار کوشا بود و چندین بار با پای پیاده به حج رفت. شیعیان وی را به عنوان امام دوم خود و آیتی از سوی خدا میدانند.[۳]
وقتی معاویه دید که حسن حمایت چندانی از خلافتش نمیکند، روابط میان دو به تیرگی گرایید. ویلفرد مادلونگ معتقد است که گرچه حسن گه گاه برای گرفتن هدایات و عطاها به دمشق به نزد معاویه میرفت، اما بخش اعظم این هدایا به عبدالله بن جعفر (پسر عموی حسن) که گرایشهای سیاسی و یا آرزوهای این چنینی نداشت میرسید و عبدالله این پولها را صرف فعالیتهای مرتبط با موسیقی، آواز خوانی و شعر و شاعری مینمود.[۳]
مرگ
بر طبق روایت ابن سعد، حسن در تاریخ ۵ ربیعالاول ۵۰/ ۲ آوریل ۶۷۰ درگذشت. ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا مینویسد که منابع اولیه قریب به اتفاق، علت مرگ حسن را مسمومیت میدانند و اکثراً هم جعده همسر حسن، دختر اشعث بن قیس رهبر قبیله کنده را شخص مسموم کننده میدانند. حسن برای اینکه کسی به ناحق در جریان انتقام گیری از حسن، کشته نشود، شکش به معاویه را به حسین ابراز نداشت. با این حال، یادداشتهای دیگر نشان میدهد که حسن ممکن است توسط یکی دیگر از همسرانش، هند دختر سهیل بن عمرومسموم شده باشد، ولی اشاره میکند که معمولاً عامل تحریک کننده، معاویه بودهاست و برای وی که در حال ترویج مساله خلافت یزید بود، این مرگ، رقیب خلافتی از پسرش زدود و به نظر هم نمیرسد که معاویه خوشحالی خود را از مرگ حسن پنهان کرده باشد.[۳] مادلونگ مینویسد که محمد بن جریر طبری، واقعهٔ مسموم شدن حسن را به خاطر ترس از ایجاد تفرقه در امت اسلامی، نقل نکردهاست.[۸][نیازمند بازبینی منبع]
لارا وسیا وگلییری در دانشنامه اسلام طی تحلیل تاریخی که در مورد مرگ حسن انجام داده مینویسد که پدر جعده، اشعث که رئیس یک قبیله یمنی بود، بخاطر خدمت به معاویه از سوی شیعیان بعنوان خائن شمرده شدهاست. از اینرو محتمل است که نفرت شیعه از پدر به دختر نیز منتقل شده باشد.[۱]
دفن حسن
حسن وصیت کرده بود که در مسجدالنبی و در کنار قبر پدربزرگش محمد به خاک سپرده شود.[۱] سعید بن عاص فرماندار اموی مدینه در این موضوع مداخله نکرد[۳] اما عایشه و مروان بن حکم (که در آن زمان از امارت مدینه عزل شده بود[۳]) توافق کردند که مانع شوند حسین این کار را انجام دهد (بعضی منابع حاکی از رضایت عایشه و سرسختی مروان هستند)[۱] مروان قسم یاد کرد که به علت دفن کردن عثمان در بقیع نخواهد گذاشت حسن در کنار محمد دفن شود. حسین به اتحادیه قریش (حلف الفضول) شکایت کرد و خواستار احقاق حقوق بنی هاشم در برابر بنی امیه گردید.[۳] چیزی نمانده بود که بر سر این مساله لشکرکشی آغاز شود. حسن وصیت کرده بود که در صورت مخالفت دیگران، میتواند در بقیع دفن شود. ابوهریره و محمد حنفیه و دیگران،[۳] حسین را متقاعد کردند که بهترین کار دفن حسن در بقیع در کنار مادرش است.[۱] نماز میت را سعید بن عاص بر پا داشت. معاویه به خاطر پافشاری مروان در عدم دفن حسن در کنار محمد، به وی حکم امارت دوباره مدینه را اعطا کرد. محل دفن حسن مکانی زیارتی به خصوص برای شیعیان گردید و گنبدی بزرگ بر فراز آن ساخته شد. اما این گنبد دو بار توسط وهابیان در سالهای ۱۸۰۶ و ۱۹۲۷ میلادی تخریب گردید.[۳]
مدت امامت بر شیعیان
۱۰ سال (۴۱-۵۰ هجری قمری) که شش یا هشت ماه خلیفه بود.
اسامی تعدادی از همسران
- ام بشیر دختر ابومسعود انصاری، مادر زید و امالحسن و امالحسین
- خوله دختر منظور بن ریان، مادر حسن مثنی
- امالحق دختر طلحة بن عبیدالله، مادر حسین اترم، طلحه
- فاطمه
- ام کلثوم دختر فضل بن عباس بن عبدالمطلب
- کنیزی به نام نفیله، مادر عمرو، قاسم و عبدالله که هر سه در کربلا در کنار حسین کشته شدند
- زینب دختر یسبع بن عبدالله بجلی، زنی از بنی ثقیف
- کنیزی به نام صافیه، مادر عبدالرحمن. عبدالرحمن با حسین از مدینه تا مکه همراه بود که با لباس احرام در ابواء از دنیا رفت و نتوانست در کربلا حاضر شود.
- جعده دختر اشعث بن قیس کندی که به اعتقاد شیعه قاتل حسن است.[۹]
فرزندانش را پانزده تن میشمارند:
پسران
- زید
- حسن مثنی
- عمر بن حسن (کشتهشده در کربلا)
- ابوبکر بن حسن (کشتهشده در کربلا)
- قاسم بن حسن (کشتهشده در کربلا)
- عبدالله بن حسن (کشتهشده در کربلا)
- بشر بن حسن (کشتهشده در کربلا)
- عبدالرحمن
- حسین ملقب به اثرم
- طلحه
دختران
دختران حسن مجتبی را یک یا ۵ یا ۷ نفر برشمردهاند:[۱۰]
- امالحسن (دختر امّ بشیر)
- امالحسین (دختر امّ بشیر)
- فاطمه بنت حسن (دختر امّ اسحاق)
- ام عبدالله فاطمه بنت حسن (همسر سجّاد، امام چهارم شیعیان، و مادر محمّدباقر)
- فاطمه
- ام سلمه
- رقیه
- حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، دانشنامه رشد
- جعفریان، رسول. تاریخ سیاسی اسلام. ج. دوم، سیره خلفا. قم: دفتر نشر الهادی، ۱۳۷۸. شابک ۹۶۴-۴۰۰-۱۰۷-۹.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). “Hasan b. Ali”. Encyclopaedia of Islam ۳ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. pp. ۲۴۰. ISBN ۹۰ ۰۴ ۰۸۱۱۸ ۶ (help).
- Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate. Cambridge University Press. ISBN ۰۵۲۱۶۴۶۹۶۰ (help).
- Madelung, Wilfred. “ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB”. In Encyclopædia Iranica. vol. ۱۲, HAREM I – ILLUMINATIONISM. first ed. Bibliotheca Persica Press, 2004. 26-27.ISBN ۱۵۶۸۵۹۰۵۰۴. Retrieved 5 July ۲۰۱۲.