بر درت ای مایه ده زندگی
پیشه ی ما چیست به جز بندگی
آن چه تغیر نپذیرد تویی
آن که نمرده است و نمیرد تویی
کشتم از آن ابر پر آوازه کن
گلشن امید مرا تازه کن
آن عملم بخش که بی گفتنی
پیش تو ارزد پذیرفتنی
ای دو جهان ذره ای از راه تو
هیچ تر از هیچ به درگاه تو
ای به نوازش در خود کرده باز
از من و از طاعت من بی نیاز …